من عاشق ماندني هستم.خودش اينو نمي دونه يا به روي خودش نمي ياره !
فقط وقتي مي رفتم شيراز اومد گفت : ناشناخته وقتي تو نيستي شايد به كتاب هات دست برد بزنم . مسئله اي نيست ؟
گفتم :نه جاي تمام كتابها و تقسيم بندي هاشون رو نشونش دادم .
تنها آرزوم اينكه حالش خوب بشه و راهش رو پيدا كنه .
تو اين مدت همه اذيت شديم ،خود ماندني -من - ساروك-مامان و بابا .همگي فشار زيادي رو تحمل كرديم .
خدا رو شكر داره بهتر مي شه