شعري با صداي فريدون
نوشتهشده توسط nashenakhte
گفتي بمون با من بمون گفتم مي مونم
گفتي با دلتنگي بخون گفتم مي خونم
گفتم كه مست و عاشقم ديوونه تو
هرشب خرابم گوشه مي خونه تو
گفتي ببندم ، عهد، با ياد تو بستم
تاج غرورم رو به زير پات شكستم
گفتي كه بايد عاشق و ديوونه باشم
...
.گفتي كه بايد خاطرم شرط تو باشه
راه خيال خسته ام عطر تو باشه
گفتي كه بر ياس تنت پيرهن بدوزم
چون شاپرك باشم كه از عشقت بسوزم
گفتي كه دستمو بگير، گفتم مي گيرم
گفتي كه از عشقم بمير، گفتم مي ميرم
گفتم و گريه كردم و پاي تو ساختم
اين دل سر به راهو آسون به تو باختم
گفتي بمون با من بمون گفتم مي مونم
گفتي با دلتنگي بخون گفتم مي خونم
چرا با اينكه مي دونم خطا كرده هنوز دلگرم اميدم كه برگرده
چرا با اينكه مي دونم خطا كرده هنوز دلگرم اميدم كه برگرده
گفتم و گريه كردم و پاي تو ساختم
اين دل سر به راهو آسون به تو باختم
گفتي بمون با من بمون گفتم مي مونم
گفتي با دلتنگي بخون گفتم مي خونم
0 پاسخ به شعري با صداي فريدون
نظر شما چیست؟