يه دوست خوب به اسم صادق که وبلاگ نويسه تو وبلاگش پيشنهاد داده بود شب يلدا براش فال حافظ بگيريم اونم به نيت ما فال بگيره و بياد توي کامنت دوني وبلاگ بنويسه حالا من نيت کردم و منتظرم بياد اميدوارم که به قولش عمل کنه حتي اگه به خاطر مشغله زياد يا هر چيز ديگه نتونه بياد من تاراحت نمي شم چون پيشنهاد اون باعث شد برم به حال و هواي چند وقت قبل که حافظ مدام تو دستم بود و من متوجه شدم اي بابا چقدر از حافظ دور افتادم و به اين فکر مي کنم يه غريبه چقدر راحت با يه صحبت ساده مي تونه دل آدم رو شاد کنه و يکي که فکر مي کردي دوستته چقدر ساده مي تونه با حرف هاش و توهين هاش تو رو زير سوال ببره و اجازه دفاع هم بهت نده فکر کردم اين طوري از صادق تشکر کنم(به خاطر چند لحظه آرامشي که براي من ايجاد کرد و خيلي تجربه ها که بيادم اورد) هر چند که توکامنتدوني وبلاگش هم براش پيام تشکر گذاشتم
البته این پست مال یک شنیه یود که امروز پست می شه