نامه های عاشقانه
نامه های عاشقانه خیلی کار قشنگیه تا آخرش صبر کنین اولش یه ضد حاله بعدش کلی حاله
سلامی چو بوی آشنایی
خونه رو گرفتم مامان گوشی رو برداشت. براش گفتم که قبولی من پنجاه پنجایه . مامان خیلی آروم بود و با صحبت هاش منو آروم کرد .وقت استراحت کلاس کار آفرینی با یکی از بچه ها رفتم گالری همو ن پاتوق همیشگی . این دفعه نمایشگاه عکس بود عکس هایی از معدن , کار هنرمند خوبمون حسین کا ظمی . موضوع عکس ها , زاویه دوربین , نور و حتی سایه ها خیلی خیلی خیلی قشنگ بودند
بعد از تمام شدن کلاس ها رفتم ساختمان اداری دانشگاه برای همین وضعیت پنجاه پنجاه صحبت کنم دوست ساده دل و باسیاست هم برای گرفتن تاییدیه دانشگاه آزادشون اومده بودن . من تمام حواسم به کار خودم بود و احتیاج به سکوت و محیط آروم داشتم , برگشتم کنار آبنمای حیاط تا وقتی مسئول ها برسن
(شانسی از آسمون(هدیه خدا
ناتانائیل
هر جا که نمی توانی بگویی : چه بهتر؛ بگو: عیبی ندارد. در این گفته نویدی بزرگ برای خوشبختی نهفته است. برخی لحظه های سعادت را هدیه ی خداوند می دانند ، و برخی دیگر آن را هدیه ی چه کس دیگری؟... ناتانائیل ، خدا را از خوشبختی ات جدا مدان...
آندره ژید
روز پدر مبارک
اما اون توجهي به اين مسئله نمي كرد . آخر كلاس پيش من امد و
: جزوه جلسه پيش رو از خواست من جزومو بهش دادم نهم گفت
"متشكرم " و گونه من رو بوسيد . مي خوام بهش بگم مي خوام اينو بدونه من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما.....من خجالتي هستم... علتش رو نمي دونم
من هم اين كار رو كردم وقتي كنارش رو كاناپه نشسته بودم تمام فكرم
متوجه اون چشمان معصومش بود آرزو مي كردم كه تمام عشقش متعلق به من باشه . بعد از دو ساعت ديدن فيلم و خوردن سه بسته چيپس خواست بره بخوابه به من نگاه كرد و گفت : " متشكرم " و گونه من رو بوسيد . مي خوام بهش بگم مي خوام اينو بدونه
من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما.....من خجالتي هستم... علتش رو نمي دونم
روز قبل از دانشگاه پيش من امد و گفت : قرار به هم خورده اون
نمي خواد با من بياد من با كسي قرار ندارم . ترم گذشته ما به هم قول داده بوديم كه اگر زماني هيچكدوممون براي هر مراسمي پارتنر نداشتيم
با هم ديگه باشيم درست مثل يه " خواهر و برادر" ما هم با هم به جشن رفتيم .جشن به پايان رسيد من پشت سر اون كنار در خروجي ايستاده بودم . تمام هوش و حواسم به اون لبخند زيبا و اون چشمان همچون كريستالش بود .آ رزو كردم كه عشقش متعلق به من باشد اما اون مثل من فكر نمي كرد و من اين رو مي دونستم به من گفت : " متشكرم شب خيلي خوبي داشتيم " و گونه من رو بوسيد . مي خوام بهش بگم مي خوام اينو بدونه
. من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما.....من خجالتي هستم... علتش رو نمي دونم
به روز گذشت . سپس يك هفته . يكسال ...... قبل از اينكه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصيلي فرا رسيد . من به اون نگاه مي كردم
كه دروست مثل فرشته ها روي صحنه رفته بود تا مدركش رو بگيره
مي خواستم كه عشقش متعلق به من باشه اما اون به من توجهي نمي كرد
و من اينو مي دونستم . قبل از اينكه كسي خونه بره به سمت من امد با همون لباس و كلاه فارغ التحصيلي . با گريه منو در آغوش گرفت و سرش رو روز شونه من گذاشت و آروم گفت : تو بهترين دادشي دنيا هستي متشكرم و گونه من رو بوسيد . مي خوام بهش بگم مي خوام اينو بدونه
. من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما.....من خجالتي هستم... علتش رو نمي دونم
نشستم روي صندلي . صندلي ساقدوش . توي كليسا . اون دختره حالا داره ازدواج مي كنه من ديدم كه "بله" رو گفت و وارد زندگي جديدي شد
. با مرد ديگه اي ازدواج كرد . من مي خواستم كه عشقش متعلق به من باشه اما اون اينطور فكر نمي كرد و من اينو مي دونستم
اما قبل از اينكه از كليسا بره رو به من كرد و گفت : تو آمدي ؟
" متشكرم " . مي خوام بهش بگم مي خوام اينو بدونه
. من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما.....من خجالتي هستم... علتش رو نمي دونم
سالهاي خيلي زيادي گذشت. به تابوتي نگاه مي كنم كه دختري كه منو رو دادشي خودش ميدونست توي اون خوابيده . فقط دوستان دوران تحصيلش
دور تابوت هستن . يه نفر داره دفتر خاطراتش رو مي خونه . دفتري كه دوران تحصيلش اون رو نوشته بود . اين چيزي است كه اون نوشته بود
" تمام توجهم به اون بود آرزو مي كردم كه عشقش براي من باشه اما اون توجهي به اين موضوع نداشت و من اينو مي دونستم . من مي خواستم كه بهش بگم كه بدونه كه نمي خوام فقط براي من داداشي باشه . من عاشقش هستم . اما...... من خجالتي ام ....... نميدونم چرا ............
. هميشه آرزو داشتم كه به من بگه دوست دارم
-------------------------------------
خوب نظرتون در موردش چي بود ؟؟
!حرف ناگفته بغض گلوست
فریاد
خواننده: بیژن مرتضوی آلبوم: آواز خاموش ترانه: فریاد
خواننده: آریا آلبوم: جادو ترانه: دل من
یه سری روش های ابراز علاقه
عشق
Of all earthly music از میان تمامی نواهای زمینی
that reaches the farthest into نوایی که به دور ترین نقطه در آسمان راه مییابد
heaven
Is the beating of a loving heart موسیقی موزون قلب عاشق است
****************************************************************
Love is the river of life in this world. عشق رود زندگی در جهان است
think not that ye know it who stand at میندیش که با دیدن جویباری کوچک
the little tinkling rill یا با رسیدن به نخستین چشمه حقیر
The first small fountain. عشق را شناخته ای
آهنگ
روز نوشت
از کتابخانه سوار خط 12 شدیم که خانومی با دختر کوچولوش کنارم نشسته بود . قبل از یه چهار راه راننده نگه داشت و مسافرها سر ایستگاهشون پیاده شدن بعد هم راه افتاد که چراغ قرمز شد راننده ترمز زد , خانومه از ته اتوبوس اومد جلو گفت :( اقای راننده قربونت یه ترمز بزن !!! دوباره گفت آقای راننده قربونت یه ترمز بزن !!!همه زده بودن زیر خنده , آخه راننده بیچاره پشت چراغ قرمز ایستاده بود .خلاصه جمعیت حالیش کردن اگه می خوای پیاده شی بگو در رو واکنه .خانومه گفت آقا در رو واکن ,راننده محل نداد .خانومه گفت اگه در رو وا کنی ثواب می کنی انگار که رفتی کربلا . این دفعه دیگه همه منفجر شدن خلاصه چراغ سبز شد و راننده بعد از چهار راه نگه داشت و ماجرا ختم به خیر شد .
امروز از کتابخونه 5 تاسی دی با یک کتاب گرفتم . کیه که بخونه
دیروز عمو جونم اومده بود من دیدمش فکر کنین چقدر؟ اندازه یک روبوسی و چند دقیقه توی بغلش بودن همین !!.چون رفتم نهار بخورم ( ظهرها ساعت سه می رسم خونه و همه نهار خوردن ) وقتی برگشتم بابا خوابیده بود عمو هم دراز کشیده بود و فیلم نگاه می کرد فقط سرش و بازوهاش و نصفی از سینش رو دیدم اومدم تو اتاق خودم دراز کشیدم که استراحت کنم خوابم برد وقتی بیدار شدم عمو و بقیه حاضر شده بودن که برن خونه عمه ,سر و صداشون رو از توی پارکینگ می شنیدم . عمو رفت تا سال دیگه که بهش مرخصی بدن و من بتونم یه باردیگه عمو جونم رو ببینم . عمو دوست دارم ایندفعه حتی نتوتستم بهت بگم دوست دارم ولی اینجا می نویسم , دوست دارم- خیییییلی دوست دارم
PMC, T2
.دو کانالی که من این روز ها نگاه می کنم
************
خبر بعدی اینکه هنوزسه روز از شروع کارم رد نشده می خوان ببینن برای بعد از ÷ایان دوره حاضرم باهاشون کار کنم یانه؟ مسئول قسمتی که من اونجا کار می کنم برای تو شرکتش بهم ÷یشنهاد داده , خلاصه این روز ها فقط ÷یشنهاد های متفاوته که از دور و بر بهم می شه
************
جاتون خالی خیلی خوش گذشت