عشق بدون قيد و شرط
عشق بدون قيد و شرط احساس عميقي از صلح، امنيت و سلامت به ما مي‌دهد.عشق بدون قيد و شرط يعني اينكه ما را بخاطر وجودمان دوست داشته‌اند نه بخاطر كاري كه كرده‌ايم. براي دريافتش ضرورتي ندارد كه استحقاق آن را داشته باشيم، يا اينكه چيزي نيست كه بخواهيم آن را بدست آوريم. يا اينكه نمي‌توانيم آن را كنترل كنيم. ما را دوست مي‌دارند نه بخاطر اينكه انتظارش را برآورده كرده‌ايم بلكه بخاطر اينكه يگانه هستيم. البته اين به اين معنا نيست كه تنها آنچنان باشيم كه هستيم. همواره مي‌بايست براي رشد و شكوفايي خود راستين خويش سعي و تلاش داشته باشيم. در فضاي عشق بدون قيد و شرط آزاد هستيم تا بدون ترس از دست دادن عشق كه براي ما بسيار مهم است، اجازه دهيم تا تمامي استعدادهاي يگانه نهايي ما بشكفد. عشق بدون قيد و شرط اين امكان را بوجود مي‌آورد تا بخود ايمان داشته، به ارزش خود پي برده و اعتبار خود را تقويت كنيم.چطور درمي‌يابيد كه به چنين عشقي دست يافته‌ايد؟ زمانيكه هيچ نوع موضوع و دليلي هرگز نتواند تو را از قلب كسي كه دوستت دارد، جدا سازد. وقتي كه هيچ موضوع و دليلي هرگز باعث نشود كه فردي از تو و قلب تو جدا شود، مي‌داني كه او را بدون قيد و شرط دوست مي‌داري.يكبار كه قلب گشوده شد و ما بطور عمقي تحت تاثير فردي
قرار گرفتيم، به احتمال بسيار زياد جذب او خواهيم شد، مهم نيست كه رابطه ما چه نوع رابطه‌اي بوده است
وقتي كه فردي را بدون قيد و شرط دوست مي‌داريم، رفته رفته مي‌توانيم دنيا را نيز دوست بداريم. در آن صورت هر فردي (در اين دنيا) برادر و خواهر ما خواهد شد. اين اساس آموزش و تعاليم تمامي مذاهب است كه مي‌گويند: همه انسان‌ها را بسان برادر و خواهر در درون خانواده جسمي خود دوست بداريد.
عشق كاذب
اما آيا اين واقعيت دارد؟ مي‌توانيم يك الگو و مدل از چگونگي عشق راستين را ببينيم. اما براي بسياري از مردم، واقعيت با آن چيزي كه مي‌خواهند تفاوت بسيار دارد. تقريبا هركدام از ما خواهان اين عشق بوده، براي تجربه آن سعي و تلاش داشته‌ايم. در اين مسير صدمه ديده، مورد خيانت قرار گرفته و به دنبال همه اينها، از خواب و خيال بيدار شده‌ايم. هر ساله بيشتر از آنهايي كه ازدواج مي‌كنند، تعداد بيشتري از مردم تصميم مي‌گيرند كه به ازدواج و زندگي زناشويي خود خاتمه دهند. بعبارت ديگر ميزان طلاق بيشتر از ازدواج مي‌باشد. چرا ميزان شكست (طلاق) اينچنين بالا است؟ مردم ازدواج كرده و وارد روابط جنسي مي‌شوند، فقط به اين دليل است كه مي‌انديشند عاشق يكديگر هستند. اما اگر اين واقعا عشق است، مي‌توان انتظار داشت كه بهمين سادگي محو و نابود شود، به حدي كه انگار وجود نداشته است؟ بنظر مي‌رسد كه بايد فرق بسيار زيادي بين عشق راستين و آن چيزي كه ما به اشتباه فكر مي‌كنيم عشق راستين است، وجود داشته باشد.ما بسادگي مي‌توانيم جذب عشق كاذب شويم. عشق راستين و عشق كاذب، نقطه شروع مشابهي دارند و حتي ممكن است كه براي مدتي شبيه يكديگر هم بنظر مي‌رسند. اما سمت و جهت نتايج آنها تاثيرات كاملا متفاوتي دارد. عشق راستين بدون قيد و شرط و تغييرناپذير بوده، بدون انتظار و بدون تعيين بها براي خاطر ديگري شكل مي‌گيرد و به لذت و شادي راستين نتيجه مي‌دهد. سوءاستفاده از عشق به عشق كاذب تولد مي‌دهد. عشقي كه حول و حوش فرد خاصي مي‌گردد و انجام خواست‌ها و نيازهاي او را در نظر دارد. در نتيجه عشق كاذب شرطي و تغييرپذير مي‌باشد.عشق كاذب در آغاز ممكن است كه فارغ از خود بنظر برسد، اما با گذشت زمان لذت و شادي شكل نخواهد گرفت چرا كه اين نوع از عشق، در بي‌ثباتي و احساسات متمركز بر خود مي‌خواهم، نياز دارم، آرزو دارم و چيزهايي از اين دست، ريشه دارد. اميال متمركز بر خود، هيچ وقت بطور كامل به انجام نخواهد رسيد و درواقع تكميل و كمال در انجام خواست‌هاي خودمحور، خوابي است كه هرگز بواقعيت درنخواهد آمد. هيچ كس خواهان عشق كاذب نيست. اما اغلب اوقات خود را درگير يك چنين عشقي يافته‌ايم و بارها از آن صدمه ديده‌ايم.
...ادامه دارد